اینجا نقطه صفر است
اینجا نقطه ی صفر است، اینجاست واپسیناینجا سکوت زجه می زند، آرام بر زمیناینجا بهشتی ات کنند، پرسش نمی کننداینجا جهنمی شده، اما به نام دین.اینجا نخستین قدم ها، پایان رفتن استگامی گر بنهی آزاد، گامیست به...
View Articleگفت هستم...
گفت هستم برایت دعا میکنم با همه سختی ها با همه نامرادی های زندگی؛ با همه نا برابری ها. گفت هستم؛ چشمانم را خوب می چرخانم کودک گلفروش را می بینم پیرمرد فلوت زن را می بینم کولی کاسه به دست را میبینم...
View Articleاکنون
اکنون باز هم آدمها را نمی بینم یا اگر می بینم فقط جسم می بینم جسمهایی که در چشم من و از نگاه من فاقد روح فاقد آن روحی هستند که من شناخته ام .اکنون آدمی در نظر من یک جسم سخنگوست که من قادر به مصاحبت با...
View Articleروزهای بارانی ما
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیمدومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی...
View Article
More Pages to Explore .....